پلاک 14
پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

امروز سوار تاکسی یکی از دوستانم شدم که ازوسط شهر برم به فردیس که تقریبا درجنوب کرج واقع شده هنوز راهی نرفته بودم که هرکی کنار خیابون بود برام دست بلند میکرد.اولش خیلی توجه نشون ندادم اما وقتی به چهارراه مصباح رسیدم چند تا خانم محجبه برای سوار شدن دست تکون دادن که یه لحظه بخودم اومدم .اولش تعجب من ازاین بود که چی شده امروز هرکی میرسه دست بلند میکنه که من سوارشون کنم چون این اتفاق تا همین چند دقیقه پیش برام نمی افتاد,که یادم افتاد من الان راننده یک تاکسی پیکان هستم .اماوقتی اون خانمها برای سوار شدن برام دست تکون دادن حس کردم یکی از معتبرترین شخصیت های جامعه هستم .خب طبیعیه که هرکدوم ازما سوار یک نوع ماشین میشیم این ماشین یا مال ماست یا مال کسیه که بطور موقت دست ما قرار داده تا ازنقطه ای به نقطه ی دیگه بریم . ممکنه این ماشین ارزون قیمت باشه مثل ماشین من یا بنابروسع مالی دوستان دارای مدل وکلاس باشه .اما هرچی که هست وقتی سوارش میشیم باوجودیکه تمیزومرتبه حتی اگه به تاریخ همین امروزم ازکمپانی خارج شده باشه توی خیابون هیچ زن و دختر با آبرویی دستشو برای سوار شدن به سمت ما دراز نمیکنه اما حالا فقط بخاطر اینکه همون راننده سوار تاکسی شده مردم بهش اعتماد میکنن و برای سوار شدن درکنارش براش دست تکون میدن و این یعنی اعتبار دریک جامعه .این اتفاق باعث شدتا یاد نکته ای بیفتم و اون توصیه همیشگی پدر خدابیامرزم بود که بهم درعالم کودکی توصیه میکرد که فلانی من ازدار دنیا نه پول دارم نه مقام ولی اونچیزی که دارم و براش یه عمر زحمت کشیدم "آبرو" هست ،پول و مقام اگه یه روزی به اشتباه ازدست آدم بره امکان بازگشت و جبرانش برای هرکسی ممکنه اما وای به روزی که بخاطر یه سهل انگاری آبروی کسی بره .دیگه جایگزین کردن ابروی چند ده ساله برای هرکسی امکان پذیر نیست که نیست.

اعتبار هر فرد به اون چیزیه که داره ،یکی پول داره ،یکی مقام داره ویکی هم اعتبار و آبرو .گاهی اوقات منشاء این اعتبار ازخودمونه و گاهی هم این منبع اجاره ای محسوب میشه یعنی برای مدتی دراختیار ماست و بزودی یا باتاریخ معین یا حتی نامعین ازما پس گرفته میشه ,مثل؛پست و مقام که دریک نهاد یا ارگان بهمون داده میشه و یکسال یا چند سال بعد باارتقاء یا خدایی ناکرده باعزل باید اون رو تحویل فرد دیگه ای بدیم .اگرچه کسانی که خودشونو به منبع اصلی وصل کردن هیچ چیزی رو متعلق به خودشون نمیدونن و معتقدن هرچیزی حتی همسر و بچه هم امانتیه که کس دیگه ای به ما داده و ممکنه ازما پس بگیره( قال الله تعالی : مااموال ,زنان و فرزندان شمارا مایه امتحان شما قرار داده ایم ".

پس چه بهتره تازمانی که دست ماست ازاون مراقبت درستی بکنیم تا وقتی صاحب اصلیش اومد ازمون پس بگیره باشرمندگی تحویلش ندیم.یه دوستی داشتیم که بنابرلطف وکرامت حضرت اباعبدالله (ع) درمسیرخدمت به زائرین ائمه عتبات عالیات قرار گرفته بود،یکی از حرکتهای این بنده خدا منو خیلی آزار میداد ( قصد ندارم اسمی ازاون و حرکتش ببرم چون ترویج گناه خودش گناه محسوب میشه ) بارها بابت این قضیه باهاش حرف زدم که این کار شاید گناه نباشه اما دور ازشأن خادم امام حسین (ع) محسوب میشه وازش خواستم که اینکارو نکنه .اونم همیشه مطلب منو به شوخی میگرفت و مثلامنو ازسرخودش بازمیکرد.منم خودمو میزدم به بیخیالی .اما همیشه بهش میگفتم :شاید خیلی ها مال و مقامشون ازخودشون نباشه و لی آبرو خیلی وقتا ازخود آدمهاست اما من و تواین رو هم ازخودمون نداریم و آبرومون ازحضرت اباعبدالله ست. پس باید بیشتر از بقیه مراقب خودمون باشیم .میگفت: یعنی چی ؟ گفتم : اگه یه روزی همسایه شما بیاد دره خونه شما رو بزنه و بگه فلانی این خانم من یا دخترمنه, اگه ممکنه باخودتون ببریدش فلان شهرستان یا استان اونجا بچرخونیدش و برگردونید.اینم پول سفرایشون و شما. بهش شک نمیکنی؟ نمیگی این چه مرد بی غیرتیه ؟

کمی فکرکردو گفت :چراشاید همینو بهش بگم. بهش گفتم :حالا که چهل نفر ناموسشونو بهت میسپارن که نه یه شهرستان و یه استان دیگه بلکه ببریشون یه کشور  دیگه وخرج اونا و خودتم میدن بنظرت طبیعیه ؟ جواب داد: این فرق میکنه .ما برای تفریح که نمیریم میریم زیارت امام حسین(ع). گفتم بهانه مهم نیست مهم اینه که چهل نفر اختیارشون دست شماست اینکه کجا برن کجا بیان ،کجا بخوابن،چی بخورن ،چی نخورن .بهشون امرو نهی میکنی که چه کاری بکنن و چه کاری نکنن , چی بخرن و چی نخرن وحتی کی ازخواب بلند بشن ازهرکسی پذیرفته نیست.حتی اگه دو روز یه مرد به همسرش اینقدرامرو نهی کنه روز سوم زنه ازکوره درمیره میگه : مگه من نوکرتم که اینقدربهم میگی چیکار کنم یا نکنم یااگه خیلی بخواد احترام نگه داره جواب میده که من دیگه بچه نیستم خودم میدونم چه کاری درسته چه کاری نادرست.

کمی به فکر فرو رفت و منم باحال و هوای خودش رهاش کردم که تصمیمش رو بگیره بعد ازاونم خیلی باهاش کاری نداشتم .این ماجرا و گفتگو ها منو یاد یه مداحی انداخت که خیلی براش احترام میذاشتیم وقتی مجلس میگرفت انصافا خیلی شلوغ میشد.پیش خودم میگفتم وقتی این بنده خدا ازدنیا بره چه غوغایی میشه .اما گذشت و گذشت تااینکه چندوقتی ازش بی خبربودم,احوالشو پیگیری کردم گفتن :فوت کرده !! باتعجب گفتم :شوخی نکنید فوت کرده ؟کی ؟کجا؟چطوری ؟چرااینقدر بی سروصدا؟ رفیقمون گفت : چیزی نگو این بنده خدا ظاهرا یه همسرصیغه ای داشته که خانواده اش ازش بی اطلاع بودن و هرازگاهی به بهانه های مختلف خونه نمیومد و میرفت پیش این خانوم .هفته قبل هم همینطورشد اما یکی دو روز ازش خبری نشدبرای همین خانواده پیگیری میکنن.باگزارش همسایه بخاطر بوی تعفن متوجه میشن بخاطر گازگرفتگی توی خونه این خانوم جون داده .برای اینکه آبروش نره بی سروصدا کفن و دفنش کردن .

حالا حکایت ماست که آبرومون ازخودمون نیست و باید بیشتر ازبقیه مراقب این امانتی باشیم و دم به دقیقه ازخدا بخواهیم که آخرو عاقبت مازو ختم بخیر کنه "انشالله"


نظرات شما عزیزان:

جعفری
ساعت12:47---25 خرداد 1391
دوست عزیز با سلام
خدا پدرت بیامرز که بنده نسبت به ایشان ارادت داشتم و قلبن دوستش داشتم.
مقاله ای جالبی بود (آبرو)
ممنون


يه نفر
ساعت10:12---23 خرداد 1391
فوق العاده بود ولي ما كه اون رفيقت رو نشناختيم

اي كاش ميگفتي
پاسخ: اگه قرار بود بشناسی که اسمشو میآوردم آقاسهیل. اما خیالت راحت اونی که میشناسی نیست...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









نوشته شده در تاریخ دو شنبه 22 خرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: سرمایه  پست  مقام پول آبرو امام حسین مداح  زائر ناموس زن  دختر همسایه مرگ 
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin